سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آشنائی با مقام معظم رهبری

آشنائی با مقام معظم رهبری

حاج سید علی حسینی خامنه ای در سال 1318 در شهر مشهد دیده به جهان گشود، پدرش آیت الله حاج سید جواد، از مجتهدین و علمای مشهد و جدّ بزرگوارش،  آیت الله سید حسین خامنه ای از علماء آذربایجانی مقیم نجف بود. مادرشان دختر آقا سید هاشم نجف آبادی(میردامادی) از علمای مشهد بود، زنی پاکدامن و آشنا به مسائل دینی و متخلّق به اخلاق اسلامی بود.

          دوران کودکی سختی همراه با دقت نظر و  محبت والدین داشت، خودشان در این باره فرموده اند:« دوران کودکی ما بسیار در عُسرت می گذشت... وضع خانوادگی ما به طوری بود که ما حتی همیشه نمی توانستیم نان گندم بخوریم و معمولاً نان جو می خوردیم، من شبهایی از کودکی را بیاد دارم که در منزل شام نداشتیم و مادر با پول خردی که بعضی وقتها مادر بزرگم به من یا یکی از برادران و خواهرانم می داد، قدری کشمش یا شیر می خرید تا با نان بخوریم، ... منزل پدری من که در آن متولد شدم  خانه ی حدود 60-70 متری در محله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت، و یک زیر زمین تاریک و خفه»

          معظم له تصدیق ششم را دور از چشم پدر با رفتن به کلاس شبانه دریافت می کند و سپس مخفیانه در کلاسهای دبیرستان نام نویسی کرده و دوره متوسطه را در دو سال می گذراند و دیپلم می گیرند.

          تحصیلات علوم اسلامی ایشان در مدرسه اسلامی شروع و ابتداء ادبیات عرب را تحصیل می کند و سپس در 14 سالگی به مدرسه علوم دینیه ی «سلیمان خان» می روند و ادبیات عرب را در آنجا به پایان می برند، شرایع را نزد پدر خویش می خواند و با آغاز مبحث «حج» بنا به پیشنهاد پدرشان در کلاس حج شرح لمعه شرکت می کند، بعد از مدرسه سلیمان خان به مدرسه «نواب» می روند، و سطح را به پایان می برند، پس از آن در دروس خارج مرحوم آیت الله میلانی شرکت می کنند، و این در حالی بود که 16 سال بیشتر نداشتند.

          ایشان تدریس را از اولین روزهای طلبگی شروع کرد، اولین تدریس وی کتاب شرح امثله و صرف میر برای دو روضه خوان مشهدی بود، ایشان تا سال 1337 در مشهد اقامت داشت و به تدریس کتب صرف، نحو، معانی، بیان، اصول و فقه اشتغال داشت، و بعد از عزیمت به قم نیز ادامه داشت.

          پس از بازگشت از قم در سال 1343 تدریس یکی از برنامه های همیشگی ایشان بود، و تا سال 1356 سطوح عالی حوزه از جمله مکاسب و کفایه را تدریس می کرد، و آن در حالی بود که ایشان 28 سال بیشتر نداشت.

          اساتید دروس سطح  ایشان، آقایان علوی، مسعود، پدرشان، آقا میرزا احمد مدرس یزدی، آیت الله شیخ قاسم قزوینی، بودند و دروس خارج را نزد بزرگوارانی چون،  آیت الله میلانی، شیخ قاسم قزوینی فرا گرفتند، و فلسفه را نزد آیت الله میرزا جواد تهرانی، و شیخ رضا اویسی خواند.

          ایشان پس از استفاده از محضر اساتید بزرگوار ایران، به نجف رفته و از محضر آقایان  مرحوم آیت الله حکیم، خوئی، شاهرودی، میرزا باقر زنجانی، میرزا حسین یزدی، سید یحیی یزدی کسب فیض نمود. معظم له خود در این باره چنین می گوید:

«در بین همه این درسها، از درس آیت الله حکیم خیلی خوشم آمد، بخاطر سلیس بودن و روانی اش و با نظرات فقهی خیلی خوبی که داشت، و یکی هم درس آیت الله آقا میرزا حسین بجنوردی  که در مسجد طوسی درس می گفت، که از درس ایشان هم خوشم آمد. تا اینکه تصمیم گرفتم در نجف بمانم، لذا نامه ای به پدرم نوشتم که اگر می شود من اینجا بمانم، اما پدرم موافقت نکرده و من آمدم مشهد و بعد از مدتی راهی قم شدم، در قم تصمیم گرفتم همه درسها را ببینم تا هر کدام را پسندیدم به همان درس بروم، همین کار را کردم. از میان درسها، یکی درس امام و بعد درس آیت الله آقا مرتضی حاج شیخ و بعد هم درس آیت الله العظمی بروجردی را می رفتم، در درس فقه و اصول حضرت امام مستمراً شرکت می کردم، در  درس فلسفه و شفا هم مقداری از محضر علامه طباطبائی استفاده کردم».[1]

این از سابقه علمی ایشان قبل از انقلاب. با آغاز مبارزات امام و یارانش با رژیم ستمشاهی، به جمع مبارزین می پیوندد و ....

 



[1] - در سایه خورشید(نوشته هادی قطبی) ص 13-16


خاطراتی از امام خمینی(ره) - بخش دوم

                                   

                           خاطراتی از امام خمینی(ره) - بخش دوم

15- احترام به والدین استاد و شاگرد

یکبار یکی از مسئولان مملکتی ، در حالی که پدر مسنشان هم با او بود، برای انجام کارهای جاری به خدمت حضرت امام رسیدند. پس از این که از خدمت حضرت امام بازگشت، گفت:« می خواستم به حضور حضرت امام برسم، من جلو افتاده بودم و پدرم را از دنبال می آوردم. پس از تشرف، پدرم را به حضرت امام معرفی کردم. حضرت امام نگاهی کردند و فرمودند: « این آقا پدر شما هستند؟(پس چرا شما جلوتر از او راه افتادی و وارد شدی؟!»

نقد: احترام به والدین که مکان ندارد، حتی نزد بزرگان باید مراعات شود، امام همین را می خواست.

16- رضای خدا

امام خمینی رحمت الله علیه در نامه ای که از ترکیه برای حاج آقا مصطفی (ره) فرستاده بود نوشت: اگر رضای خدا و امر می خواهید با مادر و خواهران و بستگان خوش رفتاری کنید.

نقد: توصیه به مهر ورزی به مادر و علاقه او به همسرش زبانزد عام و خاص بود.

17- احترام استاد (پس از مرگ)

امام خمینی (ره) وقتی که به زیارت قبر استادش مشرف شد، قسمتی از عمامه اش را باز کرد و با آن گرد و غبار قبر استادش را پاک کرد.

حضرت امام مدت هفت سال در محضر استاد با احترام کامل و به حالت دو زانو نشست .

نقد: کسی که احترام استاد نکند، خیری در درسش نمی بیند، امام چنین کرد که چنین شد.

18- نذر برای شفای آقای هاشمی

زمانی که منافقین آقای هاشمی رفسنجانی را ترور کردند، امام خمینی (ره) برای شفا آقای هاشمی گوسفندی نذر کرد.

نقد: حفظ مسئولین نظام خواسته امام بود تا مشکلات مردم بهتر حل شود.

19- پیگیری حال حضرت آقای خامنه ای بعد ترور

پس از ترور آیت الله خامنه ای دامه برکاته ، حضرت امام دستور دادند وضع آقای خامنه ای را لحظه به لحظه به ایشان گزارش دهند.

نقد: در هر سفری که ایشان به خارج از کشور می رفت، امام لحظه به لحظه جویای احوالشان بود و گویا ایشان را برای روزی ذخیره کرده بودند.....

20- یادبود استاد شهید

هنگامی که آیت الله سعیدی به دست رژیم ستم شاه به شهادت رسید، در نجف اشرف برای آن شهید بزرگوار چهل شب مجلس فاتحه گرفته شد. امام در تمام چهل شب در مجلس شرکت کردند.

نقد: استادی که آن همه زحمت برایش کشیده، باید چنین تکریم گردد.

21- عیادت از طلبه بیمار

آیت الله ابراهیم امینی می گوید: طلبه ای گمنام بودم، یک ماه بیمار شدم، امام تمام چهارشنبه ها به عیادت من می آمد.

نقد: امام هوای طلاب و شاگردانش را هم داشت، گویا به او خبر می دادند که مراقب فلانی باشد.


خاطراتی از امام خمینی(ره) و نقد آن- بخش اول

خاطراتی از امام خمینی(ره) و نقد آن- بخش اول

در این بخش خاطراتی از امام راحل را تقدیم شما سروران می نمایم، امید است که با دقت در رفتار پیامبر گونه آن امام و رهبر عظیم الشأن ما هم تغییراتی در رفتارمان رخ دهد.

احترام به قانون

زمانی که امام در پاریس و درمحله نوفل لوشاتو بودند ، برخی از همراهان امام گوسفندی ذبح کردند، طبق قانون کشور فرانسه ذبح حیوانات در خارج از کشتارگاه ممنوع است، امام وقتی که با خبر شدند این کار خلاف قانون کشور فرانسه است فرمودند : من از گوشت این گوسفند نمی خورم.

نقد: قانون پذیری امام در خارج از کشور کجا و قانون گریزی به اصطلاح یاران امام در داخل کشور کجا....

1-     ختم قرآن

ماه مبارک رمضان که فرا می رسید امام خمینی (ره) ملاقات ها و برنامه های دیدار با مردم را لغو می کرد ، در ماه رمضان سه بار ختم قرآن می کرد و در هر سال 3 ماه روزه می گرفت ، ماه رجب ،‌شعبان و رمضان .

نقد: اگر اینگونه عبادت نمی کرد که نمی توانست یک کشور، نه جهان اسلام را اداره نماید؛ قابل توجه برخی از مسئولین کشورمان که حتی یک صفحه قرآن را در روز نمی بینند....

2-     مهربانی

یک روز ما منزل امام بودیم دیدیم که حضرت امام گوشت غذایشان رابه گربه می دهند . مادرم گفت : آقا توی این گرانی چرا گوشت را به گربه می دهید حضرت امام با حالتی ناراحت روبه ما کردند و گفتند این گربه با ما چه فرقی دارد ؟ ما نفس می کشیم آنها هم نفس می‌کشند اگر ما به آنها غذا ندهیم کی به آنها غذا بدهد ؟ (زهرا اشراقی نوه امام)

نقد: امام هوای گربه ها را هم داشت ولی برخی مسئولین و نمایندگان مجلس تمام فکرش خود و اطرافیانشان است و بس....

3-     حفظ سلامتی

امام امت مقید بودند روزی یک ساعت دورحیاط پیاده روی کنند و قدم بزنند ، ایشان درحفظ صحت و سلامتی خود کاملا کوشا بودند مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمود : آقا در 24 ساعتی که اکثر روز را در تک سلولی زندانی بودند آن یک ساعت رادر همان جا قدم زدند و ترک نکردند .

نقد: ورزش امام باعث شد ایشان نَود سال سر پا باشد و رهبری نماید، رهبر فعلی انقلاب هم ورزش کوهنوردیش ترک نمی شود، خدایا تا انقلاب مهدی پایدارش کن....

باقی خاطرات در ادامه مطلب...

خاطرات حاج احمد آقا از امام(ره)

خاطرات حاج احمد آقا از امام(ره)

شما روحیه امام را در نظر بگیرید چه روحیه عزیزی است، وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که باید (قطعنامه ) را قبول کنند گفتند: من جام زهر قطعنامه را می نوشم. من کنار امام بودم، امام مرتب مشتشان را می زدند روی پایشان، می گفتند: آ، آ. برای اینکه تلویزیون ما داشت رزمندگان را نشان می داد، صحنه های جنگ را نشان می داد؛ اما امام با آن روحیه آمده بودند (قطعنامه ) را قبول کرده بودند.

و در آن نامه ای که امام (قطعنامه ) را نوشته بودند فرمودند:

خانواده شهدا، خانواده اسراء، من تا به حال جنگیدم و در جنگ عقیده ام این بود که به نفع شماست؛ امروز این عقیده را ندارم و قطعنامه 598 را قبول می کنم.

خدا می داند بر خانه امام چه گذشت هیچکس جرئت نمی کرد خانه امام برود پیش امام برود. بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام درست نمی توانستند راه بروند. همه اش می گفتند: خدایا شکرت ما راضی هستیم به رضای تو. شما فرزندان امام روحیه امام را بهتر از هر کس دیگر می دانید. بعد از (قطعنامه ) امام دیگر سخنرانی نکردند. دیگر برای سخنرانی به حسینیه جماران نیامدند، تا مریض شدند و به بیمارستان رفتند. یک پسر بچه ای من دارم، کوچک است نامش علی است؛ با او خیلی مانوس بودند. آن روزهای آخر، این بچه ای که بیش از سه سالش نبود می خواست خدمت امام برود. امام از اینکه ساعات آخر را می خواست با خدای خودش راز و نیاز کند، به مادر این بچه گفت:ما اصلا نخوابیده و همه اش نماز خوانده و بعد پیغام داد برای مردم، که مردم شما شهید دادید، شما اسیر دادید، شما مجروح و معلول دادید از خدا بخواهید که مرا قبول کند.

باقی خاطرات در ادامه مطلب...

رهبری امام خامنه ای

رهبری امام خامنه ای

چند روز پیش پیامکی از یکی از دوستان قزوینم دریافت کردم که خیلی جالب بود؛ البته این شبهه در همان دوران هم برای من ایجاد شده بود، ولی از آنجا که به عملکرد مجلس خبرگان ایمان داشتم و علمای آن مجلس مورد اعتماد بنده بودند، به رأی ایشان احترام گذاشتم و تمکین نمودم.

چه رأیی؟ همان ولایت و رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، که برای خیلی ها پذیرشش دشوار بود، آنهائی که کسان دیگر را لایق می پنداشتند ولی دست غیبی خداوند در مجلس خبرگان، انگشت اشاره را به سوی ایشان نشانه گرفت و با اینکه خود ایشان(رهبرمعظم) عضو مجلس خبرگان بودند و مخالف انتخاب خویش به رهبری بودند ولی همه ی معیارهای رهبری و اشارات امام خمینی(ره) در مورد لیاقت ایشان برای رهبری، راه را برای فکر در ومرد فرد دیگر بسته بود.

اما پیامک چه بود و فکر ناقص ما در آن دوران چه بود؟ پیامک «برخی از علما از محضر آیت الله بهجت(ره) پرسیده بودند که آقای خامنه ای برای رهبری جوان نیست؟ (یعنی بهتر نبود کس دیگر انتخاب می شد؟) ایشان فرموده بودند که همان موقع که (ملعونین) گفتند علی(ع) جوان است، برای هفت پشت ما بس است».

 حال کاسه های از آش داغ تر هنوز که هنوز است سر چیزهای جزئی اجرائی که مربوط به رهبری هم نمی شود، سعی دارند تفرقه افکنی کنند و رهبری ایشان را زیر سؤال ببرند.

آقای قرائتی(حفظه اله) مثل خوبی می زدند، اگر یک رادیوی کوچک با توانائی بالا بتواند امواج مختلف بگیرد از رادیوی بزرگ لامپی که فقط چند موج و ایستگاه را می گیری برتری دارد، بزرگی که به سن و سال نیست، به در ک و فهم و درایت است و این مسئله در طول این بیست ویک سال برای همه ثابت شده که ایشان چگونه در مراحل سخت کشور را از بحران نجات داده.

خدایا به فهم و معرفت خودت عنایت کن که با آن رسول و جانشینان و نایبانش را بشناسم و حقشان را ادا نمایم.